Startsida - Nyheter

Nyheter

مادران مجرد خارجی‌تبار و هنر اداره زندگی

Ensamstående mammor och konsten att klara sig. (På persiska) مقاله «مادران مجرد خارجی‌تبار و هنر اداره زندگی» از زهرا باقری‌شاد ابتدا به سوئدی منتشر شده است. :

مانیسا یک مادر مجرد خارجی تبار است، ساکن سوئد. او 36 سال سن دارد، مدرک فوق‌لیسانس فیزیک از دانشگاه استکهلم و لیسانس ریاضی و فیزیک از افغانستان دارد. او هشت سال پیش وقتی پسرش سه ساله بود به سوئد آمد. مدت کوتاهی بعد او از پدر فرزندش طلاق گرفت.

«این تصمیم آسانی نبود. من و شوهر سابقم به طور رسمی حضانت فرزندم را به صورت مشترک برعهده داریم اما در عمل پسرمان با من زندگی می‌کند و من تمام مسئولیت او را برعهده دارم. مسئولیت مالی فرزندم هم کاملا بر عهده من است.»

مانیسا می‌گوید که او اموری همچون کنترل برنامه درسی پسرش، ارتباط با معلمان، پزشکان، مراقبت‌های بهداشتی و دندانپزشکی او را انجام می‌دهد و فعالیت‌های اوقات فراغت فرزندش را نیز مدیریت می‌کند.

« واقعا این من هستم که همه جوره از فرزندمان مراقبت می‌کنم. ترجیح می‌دهم همه این کارها را به تنهایی انجام دهم تا اینکه دائما با پدرش درباره چگونگی مدیریت امور او بحث کنم. حالا که پسرم بزرگ‌تر شده می‌گوید که دیگر نمی‌خواهد با پدرش زندگی کند و به این ترتیب مشکل ارتباطی من و همسر سابقم کمتر شده است. کاملا به تنهایی از عهده امور فرزند برآمدن کار سختی است اما من یاد گرفته‌ام که اینطوری بهتر برنامه‌ریزی کنم زیرا دیگر نیازی نیست که مسئولیت‌های پدرش را هم در قبال تربیت و نیازهای پسرمان به او یادآوری کنم.»

بیماری و تراما

مانیسا از کم‌خونی شدید رنج می‌برد و در حال حاضر تحت درمان است. دوره درمانی او طولانی و سخت بوده و مانیسا اعتراف می‌کند که در ابتدا با سیستم مراقبت‌های بهداشتی در سوئد آشنا نبوده است. یک روز از خواب بیدار می‌شود و احساس می‌کند که سکته کرده است. به درمانگاه می‌رود و فوری او را به بیمارستان می‌فرستند. پس از آزمایش‌های مکرر، پزشکان تشخیص می‌دهند که او سکته نکرده بلکه از کم‌خونی شدید رنج می‌برد؛ یک بیماری مزمن! او می‌گوید همان وقت آرزو کرده که یکی از اقوام نزدیکش پیشش بودند تا اگر برای او اتفاقی افتاد بتوانند از پسرش مراقبت کنند. اما این غیرممکن بود زیرا خانواده او در افغانستان زندگی می‌کنند. او می‌دانست که شرایطش به عنوان یک زن مهاجر نسبتا دشوار است و به اضطراب، عصبانیت و افسردگی هرچه بیشتر منجر می‌شود.

«برای من که در افعانستان جنگ‌زده زندگی کرده‌ام، رنج از اضطراب به خودی خود چیز تازه‌ای نیست. اما بسیاری از این سندرم‌ها مثل اضطراب شدید و حملات پانیک در زندگی من پس از مهاجرت به سوئد ریشه دارند. من به عنوان یک مادر تنها احساس درماندگی و تنهایی می‌کردم.»

مبارزه‌ای سخت برای تامین نیازهای اولیه

« من مجبور بودم به تنهایی از پسرم حمایت کنم؛ نمی خواستم او احساس کند ما فقیر هستیم. من خانه مستقلی نداشتم و در یک بخشی از خانه‌های دیگران که اجاره کرده بودم زندگی می کردم که این شرایط بسیار سخت و مشکل‌ساز بود. چنین شرایط پر از استرسی بر روان هر فردی تأثیر منفی می‌گذارد. من بدون پسرم به سوئد آمدم و آن اوایل چند شب بی‌خانمان بودم و شب را در خیابان گذراندم. بعدها اداره خدمات اجتماعی به من جای خواب داد، اما اجازه ماندن طولانی‌مدت در آنجا را نداشتم. خیلی زود دنبال کار گشتم. آن موقع تازه وارد سوئد شده بودم و پولی نداشتم. اما به محض اینکه کار پیدا کردم و توانستم پسرم را به سوئد بیاورم دیگر می توانستم یک اتاق هم اجاره کنم. با این حال مدام می‌ترسیدم که من و پسرم با هم بی‌خانمان شویم.»

مانیسا از سال 2015 تا 2017 به به صورت پاره‌وقت به عنوان معلم زبان مادری کار کرد با این امید که بتواند خانه‌ی مناسبی برای خودشان تهیه کند.

«مجبور شدم بسوزم اما آتشی را که من می‌سوزاند در خودم خاموش کنم! نمی خواستم مشکلاتم روی زندگی پسرم تأثیر بگذارد. همه این چالش ها باید در یک نقطه تمام می‌شدند، و آن نقطه‌ی پایان، من بودم! »

مطالعات متعدد نشان می‌دهد که زنان مجرد خارجی تبار در سوئد چالش های بزرگی را در زندگی روزمره خود تجربه می‌کنند. دشواری‌های ورود به بازار کار، توانایی خودآموزی و افزایش مشارکت در جامعه. اگر آنها به طبقه فرودست تعلق داشته باشند و در مناطق حاشیه‌ای زندگی کنند، حتی این چالش بیشتر هم می‌شود. بسیاری از آنها ممکن است با هنجارها و ارزش‌های کشور جدید از ابتدا هماهنگی پیدا نکنند. حتی برخی ممکن است در زندگی روزمره خود با مشکلاتی همچون سخت‌‌گیری‌های پدرسالارانه و خشونت‌های ناموسی در داخل خانواده و شبکه‌های فامیلی دست و پنجه نرم کنند. بسیاری از این زنان همچنین تجربه‌های سخت و بزرگی از فرار یا جنگ در کشور خود دارند. این بدان معناست که این زنان یکی از آسیب‌پذیرترین گروه‌های جامعه هستند و نیز ممکن است در معرض سوء‌استفاده برای قاچاق جنسی یا خشونت از سوی همسر سابق خود قرار بگیرند. همه اینها می‌تواند بر زندگی آنها فرزندانشان تأثیر منفی بگذارد.

قدرت عمل در زنان متولد خارج

با وجود همه این چالش‌ها، برخی مطالعات نشان می‌دهد که وضعیت زنان خارجی‌تبار در سوئد نباید به موقعیتی همچون قربانیان منفعل تقلیل یابد. برعکس، آنها باید به عنوان یک ”اکتور” اجتماعی تلقی شوند که شرایط خود را برای بهبود به چالش می‌کشد و تغییر می‌دهند.

مانیسا می‌گوید از شرایطی که توانسته برای پسرش فراهم کند راضی است با وجود اینکه هنوز خودش از برخی تراما رنج می‌برد از جمله ناامنی، ترس از بیکاری و بی‌خانمانی.

«من در سال‌هایی که خانه‌ای برای خودم نداشتم مجبور شدم حداقل ده بار خانه عوض کنم تا بالاخره بتوانم خانه خودم را بخرم و احساس کنم در جایی هستم که امنیت دارم.»

او هنوز نگران آینده خود و پسرش است!

« من وقتی به سوئد آمدم یک زن تحصیل‌کرده بودم، انگلیسی می‌دانستم. خیلی زود سوئدی یاد گرفتم، کار کردم و از پسرم مراقبت کردم. او را به مدرسه شنا، اپرا، تئاتر، نمایشگاه‌های هنری و تمام فعالیت‌هایی که بسیاری از بچه‌ها دارند می‌برم. کسانی که فکر می‌کنند من به عنوان یک زن مهاجر چیزی از نظام اجتماعی امروز سوئد نمی‌دانم اشتباه می‌کنند! من پسرم را با ارزش‌های برابری جنسیتی بزرگ می‌کنم.»

با اینهمه مانیسا احساس می‌کند باید چندین برابر بیشتر از زنانی که در سوئد متولد شده‌اند کار کند.همانطور که گفته شد، او در سوئد هیچ اقوام و آشنایی ندارد که حتی برای چند ساعت در هفته به او در نگهداری از پسرش کمک کنند. مانیسا می‌گوید که گاه احساس می‌کند باید دوباره درس بخواند و مدرک کارشناسی ارشد دیگری بگیرد. این ممکن است به او کمک کند تا شغلی دائمی پیدا کند؛ چیزی که همین حالا هم شایستگی‌اش را دارد اما احساس می‌کند به دلیل خارجی‌تبار بودنش این امکان را پیدا نکرده است.

یک زن 36 ساله سوئدی با مدرک فوق لیسانس معمولا شغل دائمی خوبی پیدا می‌کند، در حالی که من در این سن و با دو مدرک تحصیلی، باید همچنان مهارت‌ها و تحصیلات خود را بیشتر توسعه دهم. و یا کارهایی را انجام دهم که با مهارت‌ها و دانش من مرتبط نیستند، آن هم به صورت نیمه‌وقت. گزینه دیگر این بود که اسمم را تغییر دهم. من در 36 سالگی مجبور شدم اسمم را عوض کنم چون ممکن است نام افغانستانی من مانعی برای توجه به رزومه‌ام توسط کارفرما باشد!

با وجود این همه تلاش‌های مضاعف برای بهبود زندگی خود و پسرش، او هنوز نگران آینده است.
« می ترسم پسرم هم به همان اندازه که من در سوئد احساس می‌کنم تنها و طرد شده باشد. ورود به جامعه سوئد به عنوان یک شهروند برابر آسان نیست. من رابطه خودم را با جامعه افغانستان هم قطع کرده‌ام زیرا برخی من را مخالف ارزش‌های سنتی افغانستان می‌دانند و این برای آنها قابل قبول نیست. از طرفی می‌ترسم جامعه سوئد هم مرا نپذیرد. علاوه بر این، نگرانم که پسرم هم سرنوشتی مانند من داشته باشد، یعنی نه از سوی جامعه افغانستان و نه جامعه سوئد پذیرفته نشود.»

تبعیض در بازار کار

مانیسا حالا به عنوان معلم و به‌صورت پاره‌وقت کار می‌کند، به دنبال یک کار تمام‌وقت است و در این بین پسرش را برای یک زندگی در شرایطی برابر تربیت می‌کند.

مانیسا در این موقعیت تنها نیست. مطالعات نشان می‌دهد که بیش از 55000 دانشگاهی خارجی تبار بیکار در سوئد زندگی می‌کنند. بسیاری مجبور به انجام مشاغل ساده‌ای می‌شوند که با مهارت‌های آنها مطابقت ندارد. همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهد کسانی که نام خانوادگی سوئدی یا آنگلوساکسون ندارند، سالانه ده تا پانزده هزار کرون کمتر حقوق دریافت می‌کنند در مقایسه با افرادی که همان شغل با شرایط یکسان را دارند.

علاوه بر این، بررسی‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از زنان خارجی‌تبار مورد ستم سه‌گانه قرار می گیرند. آنها به عنوان یک اقلیت قومی از تبعیض رنج می‌برند. به عنوان زن، از ستم‌های مردسالارانه سخت‌تر رنج می‌برند و بسیاری از آنها به طبقه فرودست اقتصادی نیز تعلق دارند. بنابراین مادر مجرد بودن و جوان بودن و تعلق داشتن به این گروه‌ها می‌تواند شرایط را پیچیده‌تر کند. اما همانگونه که این پژوهش‌ها نشان می‌دهند، زندگی و مبارزه مانیسا برای مستقل شدن گویای این است که زنان مهاجر عموما ”اکتور”های اجتماعی قدرتمندی هستند که با وجود تجربه‌ها و شرایط سخت، آسیب‌پذیر بودن خود را به چالش می‌کشند و شرایط خود را تغییر می‌دهند.

منابع :

Forslund, Liljeberg & Åslund (2017;14) Flykting- och anhörig invandrades etablering på den svenska arbetsmarknaden. IFAU https://www.ifau.se/globalassets/pdf/se/2017/r-2017-14-etablering-pa-den-svenska-arbetsmarknaden.pdf§§§

SOU 2014:34 Inte bara jämställdhet Intersektionella perspektiv på hinder och möjligheter i arbetslivet. https://www.regeringen.se/49baec/contentassets/5d2854cb8ddc4285af0aff0105c02540/inte-bara-jamstalldhet—intersektionella-perspektiv-pa-hinder-och-mojligheter-i-arbetslivet-sou-201434

Statskontoret (2018:3). Sammanställning av kunskap om utomeuropeiskt födda kvinnor som står utanför arbetskraften https://www.statskontoret.se/globalassets/publikationer/2018/201803.pdf

Knocke, W. & Drejhammar, I. & Gonäs, L & och Isaksson, K. (2003). Retorik och praktik i rekryteringsprocessen. http://nile.lub.lu.se/arbarch/aio/2003/aio2003_04.pdf

de los Reyes, P. (2006). Om välfärdens gränser och det villkorade medborgarskapet. SOU 2006:37. Stockholm: Fritzes. de los Reyes, (2005). Intersektionalitet. [Intersectionality.] Malmö: Liber

Darvishpour, M. (2004). Invandrarkvinnor som bryter mönster. Hur maktförskjutningen inom iranska familjer i Sverige påverkar relationen. Liber.

Darvishpour, M. & Westin, C. (red.) Migration och etnicitet: perspektiv på mångfald Sverige. Lund: Studentlitteratur (tredje upplag).

Prenumerera gratis på vårt
NYHETSBREV
Prenumerera gratis på vårt
NYHETSBREV